مِهراد

مِهراد جان تا این لحظه 11 سال و 7 روز سن دارد

29 شهریور 1392 - اولین دیدار مهراد و دریا

29 شهریور 1392 - اولین دیدار مهراد و دریا

پسرم برای اولین بار با دریا و ساحل دریا آشنا شد و خیلی هم از اونجا خوشش اومده بود . 

آقا مهراد جدیدا اداهایی از خودش در میاره که همرو دیوونه کرده . اخم میکنه و نفس نفس میزنه و از خودش صدای هِس هِس درمیاره و اینطوری جلب توجه میکنه عزیزم 

مهراد همراه بابا و مامان جونش

مهراد در آغوش مامانی

عکس بعدی , عکس من و مهراده که واقعا این عکسو خیلی دوست دارم . دست مامان مهراد بابت گرفتن این عکس قشنگ درد نکنه . مرسیییییی

مهراد و عمه شیما جون

و اما عکس آخر : آقا مهراد در رستوران که هنگام عکاسی متوجه میشه که جغجغش دست مامانشه و میخواد ازش بگیرتش :)

 


تاریخ : 31 شهریور 1392 - 21:48 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 3672 | موضوع : وبلاگ | 25 نظر

عکسهایی از آقا مهراد

بالاخره از سفر برگشتیم.جای همتون خالی بود و خیلی هم خوش گذشت.

عکسهایی از آقا مهراد در سفر به روستای نیستانک و شهر اصفهان

آقا مهراد در حال تمرین رانندگی در باغ گردو ( توضیح اینکه مهراد ماشین سواریو خیلی دوست داره و بعضی از شبها موقع خوابش باید با ماشین بره بیرون بگرده تا بخوابه ) ....

 

مهراد خان و مامان جونش 

 

مهراد درحال توپ بازی در باغ هشت بهشت

مهراد در حال بابا سواری :)

مهراد خسته از گرمای شدید هوای اصفهان

مهراد در باغ هتل شاه عباس

مهراد در کلیسای وانک


تاریخ : 24 شهریور 1392 - 21:10 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 3204 | موضوع : وبلاگ | 24 نظر

19 شهریور 1392

سلام

ما دیشب اومدیم به شهر نایین ( روستای نیستانک ) و پس فردا هم میریم اصفهان.

در واقع این سفر اولین سفر مِهراده و یه خبر دیگه هم اینکه امروز به مِهراد برای اولین بار غذا ( فرنی ) دادیم .

لحظه قشنگی بود , وقتی اولین قاشق فرنی رو خاله طیبه ( خاله مامانش ) در دهان مهراد گذاشت , مهراد اولش کمی اخم کرد بعد کمی مزه مزه کرد و بعد یکمی فکر کرد و قورتش داد بعد چشماشو باز باز کرد و دستاشو باز کرد و به سمت خاله که ظرف غذا دستش بود خودشو پرت کرد . خیلی از فرنی خوشش اومده بود و با حرص و ولع غذاشو خورد .

اینم چند تا عکس جدید از مهراد که همین امروز ازش گرفتم :

آقا مهراد در حال خوردن فرنی

آقا مهراد در حال گشت و گذار در روستا همراه مامان و باباش

 


تاریخ : 20 شهریور 1392 - 04:43 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 456538 | موضوع : وبلاگ | 36 نظر

عکسهای آتلیه

دیروز برای مرحله دوم عکاسی رفتیم آتلیه پاپا .

ماشالله پسرم بر عکس باباش خیلی خوش عکسه ولی عکس برداری زود خستش میکنه برای همین باز هم نتونستیم تمام عکسایی رو که میخواستیم بگیریم و به تعداد عکسایی که گرفته بودیم بسنده کردیم ...

خلاصه عکاسی تمام شد و فایل کل عکسها رو بهمون دادند تا برای سفارش چاپ عکسها رو انتخاب کنیم , البته با کیفیت پایین تا خودمون نتونیم چاپ کنیم .

واقعا کار خیلی سختیه چون وقتی عکس فرزندتو بهت میدن تا اونایی رو که میخوای انتخاب کنید نمیتونی هیچ عکسی رو حذف کنید چون از هر زاویه کلی عکس گرفته شده و ظاهر عکس یکیه ولی مهراد توی هرکدوم یه نگاه متفاوت داره که همه از نظر ما قشنگه .

بهرحال تا الان یک سری عکس انتخاب کردیم که چند تاشو میزارم اینجا تا شما هم ببینید.

خیلی ماهی پسرم :)

 


تاریخ : 03 شهریور 1392 - 04:13 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 2140 | موضوع : وبلاگ | 44 نظر