مِهراد

مِهراد جان تا این لحظه 11 سال و 27 روز سن دارد

سری جدید عکسهای آقا مِهراد

 

 


تاریخ : 28 مهر 1392 - 04:57 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 1954 | موضوع : وبلاگ | 27 نظر

روز جهانی کودک مبارک

سلام

اول از همه روز جهانی کودک را به همه کوچولوهای خوشگل و نازنازی که در داخل و خارج مملکتمون زندگی میکنند تبریک میگم و امیدوارم که همه پدر مادرها قدر فرزندانشون , این فرشته های پاکِ الهی رو خوب بدونند و سعی کنند تا بهترین زندگی رو برای فرزندانشون محیا کنند تا در آینده ای نچندان دور همین کوچولوهای ما همین کارهارو برای کوچولوهای خودشون انجام بدن . به امید روزی که هیچ کجای دنیا جنگ و تفرقه نباشه تا کوچولوهای ما بتونند با شادی و محبت زندگی کنند.

الهی آمین


خوب دوستانِ آقا مهراد , همونطور که مستحضر هستید , ششم این ماه یعنی 10 روز پیش آقا مهراد ما 6 ماهش تمام شد و برای همین هم رفت برای زدن واکسن 6 ماهگیش که پس از اون چند باری تب کرد ولی به لطف خدا و استقامت آقا مهراد این دوره هم گذشت و الان شاد و خندون مشغول خوردن هر چیریه که دم دستش باشه .

حدود 2 هفته ای هم هست که نشستنو تمرین کرده و الان میتونه بشینه ولی هنوز نیازداره که مواظبش باشی تا از پشت و پهلو نیفته, برای همین دورش بالش میزاریم تا اگر هم افتاد صدمه نبینه.

از 2 روز پیش هم رورورَکشو راه انداختیم و هر روز 10 تا 15 دقیقه میزاریمش توی رورورَکش و خیلی هم رورورَکشو دوست داره فقط نمیدونم چرا از صدای زنگها و ملودیهای صفحه رورورَک میترسه و تا دستش میخوره به دکمه های ملودی و صدای ملودی که در میاد آروم آروم بغز میکنه و میخواد گریه کنه , ما هم قبل از اینکه گریش بگیره شروع میکنیم به خوندن و دست زدن همراه اون ملودی تا هواسش پرت بشه و گریه نکنه و بفهمه که چیز ترسناکی نیست .

توی این 6 ماهه پسرم پیشرفتهای خوبی داشته , تقریبا هر وقت مامانشو بخواد صداش میکنه و میگه ( ما ) و گاهی هم ( ماما ) میگه , هر وقت هم که گشنشه مثل همه بچه ها اول گریه میکنه و بهونه گیری ولی اگه متوجه نشی که بهونش برای گشنگیه خودش میگه ( می ) یعنی میمی میخواد , مادرش میگه چند باری هم تا حالا ( با ) گفته ولی من به شخصه خودم هنوز نشنیدم و برای شنیدن روزی که بگه بابا لحظه شماری میکنم .

وقتی که دراز کشیده دو تا انگشت اشارمو میارم جولوش و با دوتا دستاش انگشتامو میگیری و زور میزنه که پاشه و یه ضرب روی پاهاش میایسته یعنی از همون اول پاهاشو سیخ میکنه تا بایسته و اصلا تحمل نداره که اول بشینه بعد پاشه و میخواد که راه بره ولی هنوز پاهاش قدرت نداره که مدت زیادی وزن خودشو تحمل کنه و یکم که راه میره یه دفعه پاهاش شل میشه و دوباره سعی میکنه که بایسته.

وقتی از یک چیز یا کسی خوشش میاد شروع میکنه به دست و پا زدن و خندیدن و صدای آه آه در آوردن و به زبون خودش صحبت کردن.

ماشین سواریو خیلی دوست داره و ماشین باباشو هم میتونه از بقیه ماشینا تشخیص بده . مثلا وقتی میام توی پارکینگ دقیقا خودشو خم میکنه به سمت ماشین من که یعنی بریم سوار ماشین بشیم. بعضی از شبها هم که خوابش نمیبره و بهونه گیری میکنه باید با مامانش ببریمش ماشین سواری تا آروم بشه وبخوابه. جالب اینجاست که وقتی داره بهونه گیری میکنه به محض اینکه در ماشین باز میشه و سوار ماشین میشه آروم میگیره و بعد فقط به من نگاه میکنه تا منم بشینم پشت فرمون و ماشینو روشن کنم.جدیدا هم هنگام رانندگی هی میخواد دنده ماشینو بگیره.

پسرم قبلا که جغجغه میدادی دستش فقط میکردش توی دهنش ولی الان دیگه یاد گرفته که دستشو باید تکون بده تا صدای جغجغه در بیاد , هر چند هنوز خیلی وارد نشده و بعضی مقتها وقتی دستشو تکون میده محکم میزنه توی صورت خودش .

با وجود این همه وسایل بازی که داره , پسرم عاشق کیسه فریزره . یعنی یه کیسه فریزر بدی دستش دیگه هیچ چیز نمیخواد و با کیسه فریزر بازی میکنه و هی خش خش کیسرو در میاره و هی میکنه توی دهنش.

پسرم به رنگ قرمز خیلی علاقه نشون میده و هر جسم قرمزیو که میبینه میخواد بگیرتش.

از اونجا که هنوز عادتش ندادیم تا روی تخت خودش بخوابه . شبها روی تخت پیش ما میخوابه و صبحها وقتی بیدار میشه اول کمی اینور اونورو نگاه میکنه و بعد آروم سعی میکنه دستاشو به صورتت بزنه تا بیدارت کنه ولی اگه چند بار سعی کرد بیدارت کنه و بهش محل ندی و بیدار نشی با مشت محکم میزنه توی دماغت J و اگه بازم محل ندی شروع میکنه به گریه کردن.

خیلی دوست داره که وقتی بهش غذا میدی خودش ظرف غذا رو بگیره و بخوره که البته هنوز نمیتونه و همشو میریزه روی خودش و با حرص فقط ظرف و میخوره و یا قاشق خالی رو هی میکنه توی دهنش.

یه مدت ادای فین فین کردن در میاورد که الان چند وقتیه این کارو نمیکنه.

حمام و آب بازیو خیلی دوست داره.

عاشق اینه که بغلش کنی و ببریش پارک و بچه ها رو که دارن بازی میکننو ببینه و هر خانومی رو که بهش بخنده دوست داره و میخواد بره بغلش شیطون .

از کارتونها , کارتون مستر بین و باب اسفنجیو خیلی دوست داره و از خواننده ها هم عاشق کلیپهای جنیفر لوپر و شکیرا و اینجور خواننده هاست و البته یکی از خواننده های ایرانی هم هست که خیلی دوست داره به نام فرامرز اصلانی که سبک ترانه هاش اصلا ربطی به موارد اولی نداره ولی وقتی کلیپش پخش میشه مهراد میخ میشه به تلوزیون و با دقت تمام کلیپو نگاه میکنه.

خلاصه پسرم برا خودش مردی شده و فقط تنها موردی که منو خیلی ناراحت میکنه اینه که خیلی خودشو چنگ میزنه !!!

ناخوناش هم مرتب کوتاه میکنیم ولی انقدر محکم پنجه هاشو میکشه روی صورتش که همیشه یه جای صورت یا گوشش زخمیه.

یه سری عکس هم آماده کردم که براتون میزارم تا ببیند . مشکل آپلود نشدن عکسها و بهم ریختن صفحه مدیریت وبلاگ از سروری بود که اینترنتمو ازش میگرفتم . الان با موبایلم به اینترنت وصل شدم و مشکلم حل شد .

 


عکس آقا مهراد در حال خوردن هویج و تماشای تلوزیون

آقا مهراد در حال غذا خوردن

آقا مهراد در حال تماشای تلوزیون , ببخشید که خونه بهم ریختست , همش اساسیه مهراده :)

آقا مهراد عاشق ماشین سواریه

آقا مهراد همراه پدر و مادر در فَشَم . وایییی خیلی سرد بود

 

آقا مهراد در حال خرید کردن در فروشگاه هایپراستار

آقا مهراد در حال رورورک سواری و تماشای کارتون

آقا مهراد در حال دست درازی به سفره صبحانه

آقا مهراد درحال شیشکی کشیدن :)

توی این عکس دلم میخواد بخورمش عزیزمو با اون نگاهش :)

خیلی دوست دارم پسرم , همیشه شاد و پیروز باشی و روزت هم مبارک . بووووووووووس


تاریخ : 16 مهر 1392 - 21:02 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 2750 | موضوع : وبلاگ | 28 نظر

911

سلام یه سوال دارم. قست مدیریت مطالب من بهم ریخته و فکر کنم مشکل از خود سایت باشه. الان هم فقط میتونم یه متن ساده بنویسم و عکس نمیتونم بزارم !!! آیا شما هم همین مشکل را دارید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تاریخ : 14 مهر 1392 - 18:39 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 1357 | موضوع : وبلاگ | 13 نظر