مِهراد

مِهراد جان تا این لحظه 11 سال و 1 ماه و 5 روز سن دارد

لطفا راهنمایی کنید

پسر من در حال حاضر 2 ماه و 18 روزشه و چند وقتیه که شکمش شُل کار میکنه و گاهی رنگ آن سبز رنگ میشود.

لطفا راهنماییم کنید تا انشاالله به لطف خدا و با راهنمایی شما زودتر این مسئله برطرف گردد.

با تشکر : بابای مهراد


تاریخ : 22 خرداد 1392 - 21:37 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 1762 | موضوع : وبلاگ | 14 نظر

عکسهایی از لحظه تولد

چند روز پیش فیلم لحظه تولد پسرم آماده شد و به دستمون رسید.

خیلی قشنگه و کلی اشک شوق ریختم مخصوصا زمانی که در اتاق عمل تورو به صورت مادرت چسبوندن و مامانی اشک شوق توی چشاش حلقه زد و تو هم دستاتو به صورت مامانی میمالیدی .

هردوتاتونو خیلی دوست دارم .

در زیر یه سری عکس هست که از روی صحنه های مختلف فیلم گرفتم .

ساعت درون اتاق عمل , زمان تولد پسرم در لحظات اذان مغرب . خدایا ازت ممنونم ...

لحظه خروج پسرم از شکم مامانیش

زمان آماده کردن پسرم برای بریدن بند ناف

لحظاتی پس از بریدن بند ناف

پس از زدن دست بند مشخصات

پا نگاری بجای انگشت نگاری

و اما زیباترین لحظه , لحظه دیدار مادر و فرزند

اولین بوسه عشق

اولین نوازش

و اشک شوق و پر از مهر مادر

خروج پسرم از اتاق عمل

 

همیشه دوستون دارم ...


تاریخ : 12 خرداد 1392 - 03:52 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 3873 | موضوع : وبلاگ | 12 نظر

عکسی از پدر و پسر


تاریخ : 09 خرداد 1392 - 07:32 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 2189 | موضوع : وبلاگ | 9 نظر

06 خرداد 1392 دو ماهگیت مبارک عزیزم

پسر عزیزم , امروز دو ماهه شدی . دوماهه که خدا تورو بهمون هدیه داده و ما هم تمام فکر و ذهنمون سلامت و آرامش و ایجاد شرایط بهتر برای آینده توهه عزیزم.

این هفته وقتی رفتیم تهران از اونجایی که میخواستیم چک ماهانه و واکسن دوره دوماهگیتو دکتر کاظمیان انجام بده , با مامان موندید تهران و من اومدم فیروزکوه سر کار و آخر هفته میاریمت خونه خودمون .

دیروز با مامانت رفتید دکتر و واکسنهاتو زدند . دیشت وقتی زنگ زدم تا باهاتون صحبت کنم داشتی گریه میکردی و مامانت گفت که جای واکسنت درد میکنه و کمی تب کردی که البته همه اینها از اثرات واکسنه و طبیعیه .

امروز صبح هم همین حالتو داشتی و حدود یه ساعت پیش که با مامانت صحبت میکردم گفت که تبت پایین اومده و فقط درد داری و گفت که روی جای واکسنت حوله گرم میگذارن تا دردت زودتر خوب بشه .

پای تلفن گفتم که مامان گوشی رو دم گوشت بذاره تا باهات صحبت کنم و دو ماهگیتو بهت تبریک بگم .

باهات صحبت که میکردم انگار که متوجه میشدی که من چی میگم و وقتی ازت پرسیدم که عزیزم درد داری با صدای قشنگت گفتی اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ جیگرم کباب شد با اِ اِ اِ اِ اِ اِ اِ گفتنت .

به هر حال ببخشید پسرم که داری درد میکشی ولی همه اینها برای سلامتیه خودته تا انشاالله دیگه درد نکشی و مریض نشی .

توی این دو ماه گذشته خیلی اتفاقها افتاده که من فرصت نکردم اونهارو بنویسم و در مطلب بعدی همه را برات توضیح میدم .

خیلی دوست دارم .

همیشه سلامت و پیروز باشی پسر عزیزم

این هم چند تا عکس دیگه از آقا مِهراد


تاریخ : 07 خرداد 1392 - 03:33 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 1655 | موضوع : وبلاگ | 9 نظر