مِهراد

مِهراد جان تا این لحظه 11 سال و 1 ماه و 14 روز سن دارد

مهراد در روز اول عکاسی در آتلیه

پسرم , روز جمعه گذشته برای گرفتن عکس بردیمت آتلیه ( پاپا ) واقع در میرداماد .

حدود 15 تا دکور انتخاب کردیم که باهاشون عکس بگیری . با 2 تا دکور اول عکسای خیلی قشنگی ازت گرفتند و تو هم با خندههای شیرینت به عکسها روح میبخشیدی . در دکور سوم وقتی خواستیم که ازت عکس بگیریم از اونجایی که هنوز نمیتونی بدون کمک بشینی روی زمین , پشتت یه تکیه گاه درست کردیم و نشوندیمت کنار دکور . زمانی که خواستند ازت عکس بگیرند به من گفتند که برم کنار و همون موقع تو هم که خیلی خندون بودی از خوشحالی اومدی که دستاتو بیاری بالا و تعادلت بهم خورد و از پهلوی سمت چپ خم شدی و تا اومدم بگیرمت سرت خورد به دکور چوبی که کنارت بود ولی خوشبختانه تونستم جلوی ضرب رو بگیرم ولی از اونجا که دردت گرفته بود شروع کردی به گریه کردن و ساکت هم نمیشدی . سرتو نگاه کردم خوشبختانه زخم نشده بود و فقط دردت گرفته بود . بردمت بیرون آتلیه گردوندمت تا ساکت شدی و دوباره شروع کردی به خندیدن ولی تا باز برگشتم به آتلیه تا بقیه عکساتو بگیریم شروع کردی به گریه و دیگه حاضر نبودی عکس بگیری و ترسیده بودی , چون تا وارد اتاق عکاسی میشدیم گریه میکردی و به محض اینکه خارج میشدیم ساکت میشدی برای همین هم ادامه عکاسی رو گذاشتیم برای جمعه این هفته تا شاید فراموش کنی.

پسرم منو ببخش که دیر جنبیدم و سرت خورد به دکور . آخه داشتم برات دست میزدم و تا اومدم بگیرمت یکمی دیر شد . باز هم خداروشکر که چیزیت نشد وگرنه هیچ وقت خودمو نمیبخشیدم .

خیلی دوست دارم پسرم.

اینم یه عکس دیگه از آقا مهراد 2 روز قبل از رفتن به آتلیه , روی تختش که باز هم هنرنماییه مامانشه و ازش ممنونم.


تاریخ : 30 مرداد 1392 - 20:21 | توسط : بابای مِهراد | بازدید : 1851 | موضوع : وبلاگ | 10 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام