سلام
ما دیشب اومدیم به شهر نایین ( روستای نیستانک ) و پس فردا هم میریم اصفهان.
در واقع این سفر اولین سفر مِهراده و یه خبر دیگه هم اینکه امروز به مِهراد برای اولین بار غذا ( فرنی ) دادیم .
لحظه قشنگی بود , وقتی اولین قاشق فرنی رو خاله طیبه ( خاله مامانش ) در دهان مهراد گذاشت , مهراد اولش کمی اخم کرد بعد کمی مزه مزه کرد و بعد یکمی فکر کرد و قورتش داد بعد چشماشو باز باز کرد و دستاشو باز کرد و به سمت خاله که ظرف غذا دستش بود خودشو پرت کرد . خیلی از فرنی خوشش اومده بود و با حرص و ولع غذاشو خورد .
اینم چند تا عکس جدید از مهراد که همین امروز ازش گرفتم :
آقا مهراد در حال خوردن فرنی
آقا مهراد در حال گشت و گذار در روستا همراه مامان و باباش